خوب شروع کردن برام سخت انقدر ننوشتم که نمی دونم اول نوشتم رو با چی شروع کنم.
این روزا کارم اینه که شب تا صبح تو اینترنت و نگاه کردن و فیلم ها و صبح تا شب هم خواب.
البته ۳بار در روز هم رفتن لب ساحل . گوش کردن به آهنگهایی که یادم بیاره چرا اینجام و چرا تنهام و کشیدن سیگار.
دیشب بود. فکر کنم مطمئن نیستم ( شمارش روزها از دستم در رفته) وقتی اومدم ویلا دیدم گربه ام نیست. آخه واسه عوض شدن هوای اتاق کمی پنجره رو باز گذاشته بودم. سراسیمه رفتم بیرون از ویلا که ببینم کجاست. پیرمرد مسئول ویلا که فکر کرده بود الان بهترین موقعیت برای یه دختر تنها که معلوم نیست چرا تنهاست و به موجب ایرانی بودنش حتما با خودش فکر کرده . حتما فراریه یا شایدم اومده تنها ویلا گرفته که گند بزنه. بلاخره خوشحال از پیروزیه مچ گرفتنش گیر داد که بیرون چیکار می کنی منم با اخم گفتم چیزی گم کردم. بماند اون پیر مرد ساده لوح سطحی نگر مهم نیست. مهم جنیفره گربه ام.
راستش انگار دنیا رو سرم ریخت. تنهایی رو با تمام وجود احساس کردم. تنها همراهم. تنها دلیل امیدواریم. نبود گشتم. گشتم و گریه کردم و پیداش کردم. مثل آدمی شدم که همه آرزوهاش تو لحظه برآورده شده باشه. بغلش کردم و تا می تونستم بوسیدمش. پیرمرد گیر داد که گربه رو نبر تو اتاق. وای که چقدر اون لحظه دلم می خواست یه احمق باشم. اما نبودم. گفتم گربه امه. گفت موهاش میریزه. میبینی آدما به چی تبدیل شدن حتی یه دلیل قانع کننده برای حرف خنده دارش نداشت. گفتم جارو می کنم و اومدم تو اتاق تمام روز رو از اتاق بیرون نرفتم. چه حس بدی بود. حس از دست دادن دوباره عزیزترین فرد باقی مونده تو زندگیم.
خوب این از اخبار پیشی جون حالا خانواده محترم. مامان زنگ زد جواب ندادم. اس ام اس هاش هم که فکر نکنم خودش نوشته باشه چون به گوشم آشنا نبود. این همه حرف قشنگ رو اون بگه؟ نه. اینا فقط ترفندهای خنده داره یه مشاور قدیمی و خونوادگی میتونست باشه جنس حرفاشو میشناختم. دروغی بگو که همه دوست داشته باشن نه حقیقت تلخی که کسی نپسنده. خوب البته بابا هم به طور عجیبی عوض شده بود. اس ام اس داد. دخترم تاحالا هرچی بوده ولش کن من از این به بعد به دخترم میرسم . من خوبی تو رو میخوام. تو تمام اس ام اس هاش دخترم موج می زد.
دروغ چرا دوست داشتم. خوشحال شدم. اما باورش نکردم. سالهاست منتظر این حرفام حالا دیگه دیره. دیگه دل بریدم از همتون. حالا می خوای کمکم کنی؟ صبر کن من هنوز کاملا شکست خورده نشدم وقت هست. بذار داغون تر بشم. بذار بیشتر تحقیر بشم. بذار بیشتر از ذست دادن عشق رو بچشم. هنوز زوده بابا. من هنوز زنده ام. بذار بمیرم بعد بیا. الان میای؟ آخه بی معرفت .تو 17 سالگیم با تمام بچگیم با لجبازی های مسخرتون زندگیم و نابود کردین. حالا میای؟ اومدی چی رو بهم بگی که خودم نمیدونم؟ همشو تجربه کردم دیگه دیره. حالا این تویی که باید بیای از من درس زندگی بگیری.
بیای بهت یادم بدم زندگی بی حمایت پدر بدون محبت مادر چه جوری. بیا بهت بگم شبهای تنهایی دختری که حتی تو خونه شلوغ تواتاق تنها نمی خوابید چه رنگیه؟ می خوای بهت بگم خیانت. خفت. خواری. عشق. دروغ . امید واهی از چه جنسه؟ می خوای بدونی با دست خالی بدون پول بدون امید بدون هدف زندگی کردن چه شکلی. همه ی اینارو هم بهت یاد بدم نمی تونم بهت بفهمونم دختر بودن چقدر سخته بابا. وقتی تنها جایی میری وقتی تنها خونه میگیری همه دنبال بهانه ان که به خودشون ثابت کنن حتما یه فاحشه است. حتی اگه چیزی پیدا نکنن با دیدن یه حیوون خانگی این بهشون ثابت میشه.
میتونی درک کنی سر هرکاری میری صاحب کارت خوشحال بشه که به به اونی که می خواستم رسید. تنها. مجرد. نیازمند به کار این دیگه خودشه.
چندتا کار عوض کنم و درست نشه. به هرکی اعتماد می کنی تا به خودت میای میبینی اااااا..... اونی که پشتت بهش گرم بود دیگه نیست. تازه میفهمی یه خنجر به پشتته.
نه مادر و پدر گرام. دیگه بهتون نه اعتماد دارم و نه باور.شاید اگر اونقدری که مامان اجسام خونه اش رو دوست داره و بابا قناریاشو اگه یک هزارمش به ما علاقه داشت همه چیز فرق میکرد. دیگه چیزی از نابغه 6 ساله پیش باقی نمونده جز یه جسم.
دلم پره اما دیگه بسه.
سریع یا تند! تنفر یا دوست داشتن؟
من اینجا گریه می کنمــــــ...
شاید تو راست می گویی این تنفر است، اما چرا وقتی از تو دور می شوم
می ایستی تا به تو برسم!!!!